مدل شکستنهای خودم... هق... هق... خفه در گلو... اشکهایم سرازیر و صدایم خفه... شکست و باز دلداری دادم... باز مدلِ خودم...
وقتی دلم میگیره... وقتی میشکنه... جلوی آینه که میایستم... گریه میکنم و بعد... دستهایی هست که نوازشم میکند... دستهایی هست که اشکهایم را پاک میکند... دستهایی که گونهام را نوازش میدهد... کسی هست که میگوید: آرام... آرام... طفلکِ من... یه روز مییاد سحر میشه...